چیز هایی هست که نمی دانی

ساخت وبلاگ

کلمات بی معنان. نه که بی معنا باشن. برای من بی معنان. حقیرن. شایدم من حقیرم. شاید من کلمه ی درستو پیدا نمیکنم. منم که تو سکوت زمان زیادیو با خودکار تو دستم و صفحه خالی کاغذ سپری میکنم. انگار خاکستر اتفاقات توی ذهنم رو باد با خودش میبره و یه گرد سیاه روی همه چیز میذاره. هرچی بیشتر میگذره لایه به لایه اضافه میشه. تشخیص چیزی که اون زیره سخت میشه. به شک میفتم. که این فلان حس ناشی از فلان چیز بود یا چی؟ اصلا نکنه توهم بود و از اول چیزی نبود؟ يا صرفا من یه آدم خودآزارم که افکار منفی و آزاردهنده برا خودش میسازه؟  تو یه دورباطل میفتم. عاجزمیشم و همه چیو زیر اون حجم از خاکستر رها میکنم. آره حتی فرار میکنم. خیلی وقتام نه. بهتره که رها کنم. بهتره که بذارم همه چی تو انباری ذهنم خاک بخوره. بهتره که زمان فرسوده کنه. بهتره که زمان بخوره. به من. به چیزای توی ذهنم. زمانی که همراه با سکوته. سکوت آزار دهنده حتی. نه که عین این وضعیت تلخی مطلق باشه و هیچ. نه. آدم از یه جا به بعد عجین میشه با این تلخی عجین میشه با این سکوت و گذر کند یا تند زمان.اما هرچند وقت یکبار این آتیش خواب رفته زیر این خاکستر، بیدار میشه. جنون میگیری. انگار یک دفعه بندبند وجودت از این آتیش میسوزه. تمام چیزهایی که باید و نباید یادآوری میشن بهت و تو مثل آدمی که از آتش در حال سوختنه میدوی و میدوی و بیشتر میسوزی.اما اینم میگذره.. زمان ترمیم میکنه خیلی چیزارو. اما خیلی چیزارم نابود میکنه. چیز هایی هست که نمی دانی...ادامه مطلب
ما را در سایت چیز هایی هست که نمی دانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blackconverse بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 19 دی 1401 ساعت: 18:58

ساعت سه شبه و من شدیدن حس نیاز عجیبی به پیاده روی تو خیابونا و یه هم صحبت پیدا کردم. که بعدشم یه بنز قدیمی جلوم ترمز کنه سوار شم و برم به هفتاد هشتاد سال پیش. جایی مثه کافه نادری، اوریانت، باغ ملی یا هر جایی که اثری از فروغ باشه. بعد با همون ماشین تو اون سال ها سفر کنم و از کنسرت فرهاد سر در بیارم. و بعد همینطوری به سفر تو زمان و مکانای مختلف ادامه بدم و بیخیال حالِ کسل کننده بشم  و هیچ وقت برنگردم به زمان و جایی که هستم.

اند یس.. وی آر آل دریمرز.

چیز هایی هست که نمی دانی...
ما را در سایت چیز هایی هست که نمی دانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blackconverse بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 11:49

روز خوبی بود. بدون سگ شدن های بی وقفه. راضیم. خودمو آماده میکنم واسه به فاک رفتن های پیش رو :))

چیز هایی هست که نمی دانی...
ما را در سایت چیز هایی هست که نمی دانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blackconverse بازدید : 94 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29

علی: چی شده کفشت؟خانم دکتر: میخش زده بیرون، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون.. این یکی رو دلم نمیاد.- رهاش کن بره رئیس!+یعنی چی؟- هیچی ، یه چیز هایی هست که نمی دانی...ادامه مطلب
ما را در سایت چیز هایی هست که نمی دانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blackconverse بازدید : 103 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29