چیز هایی هست که نمی دانی : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

کلمات بی معنان. نه که بی معنا باشن. برای من بی معنان. حقیرن. شایدم من حقیرم. شاید من کلمه ی درستو پیدا نمیکنم. منم که تو سکوت زمان زیادیو با خودکار تو دستم و صفحه خالی کاغذ سپری میکنم. انگار خاکستر اتفاقات توی ذهنم رو باد با خودش میبره و یه گرد سیاه روی همه چیز میذاره. هرچی بیشتر میگذره لایه به لایه اضافه میشه. تشخیص چیزی که اون زیره سخت میشه. به شک میفتم. که این فلان حس ناشی از فلان چیز بود یا چی؟ اصلا نکنه توهم بود و از اول چیزی نبود؟ يا صرفا من یه آدم خودآزارم که افکار منفی و آزاردهنده برا خودش میسازه؟  تو یه دورباطل میفتم. عاجزمیشم و همه چیو زیر اون حجم از خاکستر رها میکنم. آره حتی فرار میکنم. خیلی وقتام نه. بهتره که رها کنم. بهتره که بذارم همه چی تو انباری ذهنم خاک بخوره. بهتره که زمان فرسوده کنه. بهتره که زمان بخوره. به من. به چیزای توی ذهنم. زمانی که همراه با سکوته. سکوت آزار دهنده حتی. 

نه که عین این وضعیت تلخی مطلق باشه و هیچ. نه. آدم از یه جا به بعد عجین میشه با این تلخی عجین میشه با این سکوت و گذر کند یا تند زمان.

اما هرچند وقت یکبار این آتیش خواب رفته زیر این خاکستر، بیدار میشه. جنون میگیری. انگار یک دفعه بندبند وجودت از این آتیش میسوزه. تمام چیزهایی که باید و نباید یادآوری میشن بهت و تو مثل آدمی که از آتش در حال سوختنه میدوی و میدوی و بیشتر میسوزی.

اما اینم میگذره.. 

زمان ترمیم میکنه خیلی چیزارو. اما خیلی چیزارم نابود میکنه.

چیز هایی هست که نمی دانی...
ما را در سایت چیز هایی هست که نمی دانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blackconverse بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 19 دی 1401 ساعت: 18:58